محمد پروین: پسر علی پروین بودن مانع رشد من شد/ نوه پروین با قلعه‌نویی و استقلال به قطر رفت!

 

به گزارش قرمزآنلاین، محمد پروین پسر علی پروین در مصاحبه‌ای از دوران فوتبالی خود و حال و احوال این روزهای خود گفت.

این مصاحبه را از دست ندهید؛

شما به عنوان پسر علی پروین، این فرصت را داشتید که به واسطه شهرت پدر و آن ارتباطی که با فوتبال بود، در فوتبال چهره شوید و به فوتبال برسید. اما خب، الان جالب است محمد پروین دارد برای بچه‌ها این کار را انجام می‌دهد که این ارتباط و این شهرت را ندارند. چه حسی دارد؟ این مدلش چطور است؟

ببینید، من در جایی بزرگ شدم که اصلاً باید می‌رفتم سمت فوتبال. اصلاً راهی نداشتم. یعنی هم جایی که خودم علاقه داشتم و بالاخره پدرم خیلی کمک کرد. یک جاهایی هم بیشتر به ضررم شد. ولی خب، این بچه‌هایی که واقعاً استعدادهای عجیب و غریبی دارند، یک سری‌شان در ایران اگر بشود کسی کمکشان کند به جایی برسند، حداقل فوتبال مملکت خودمان یک نفسی می‌کشد. یعنی دنبال بازیکن خارجی و ایکس و ایگرگ نیست؟ یا به قول شما مثلاً بازیکن بیست و شش هفت ساله‌اش تازه رو می‌شود. اینها از پایه اگر درست باهاشان رفتار بشود و بیایند بالا، فکر می‌کنم یک کمک خوبی بشود به فوتبال‌مان.

متاسفانه می‌بینیم دیگر، همین پیش می‌آید. یعنی در فوتبال ما چیزی که الان می‌شنویم، بازیکن پولی را دیگر همه شنیده‌اند. بازیکن تیم نونهالان، نوجوانان…

بله، دقیقاً درست است. دقیقاً حرفی نمی‌شود زد.

قبل از اینکه برنامه را شروع کنیم داشتیم صحبت می‌کردیم. آن خاطره سفر استیل‌آذین به اسپانیا بود و آن تمرینات سرجی روبرتو. خیلی جالب بود. آن اتفاقی که افتاده بود را یک بار دیگر بازگو کنید.

فکر کنم سال ۸۶ بود با استیل‌آذین رفته بودیم اردو، در مادرید، که در کمپ تیم ملی اسپانیا هم تمرین می‌کردیم. من با علی انصاریان خدا بیامرز هم‌اتاق بودم. علی آذری و یکی دو تا بازیکن دیگر هم بودند. بعد تمرین می‌رفتیم نگاه می‌کردیم، تمرین یک بازیکن نوجوان را. فکر کنم ده یازده تا، دوازده تا مربی، کادر، نمی‌دانم روانپزشک، روانشناس، تغذیه و هر چیزی که فکر کنید. آنقدر با این بازیکن قشنگ کار می‌کردند، این‌قدر پرفشار باهاش کار می‌کردند که بعداً بعد از سه چهار سال مثلاً معلوم شد که همین روبرتو بارسلونا که ده یازده سال فیکس در بارسلون بازی کرد، نتیجه آن تمرینات بود. فرقش با اینجا این است که یک چیز عجیب و غریبی با این بچه روزی سه جلسه تمرین می‌کردند، پا به پای ما، با یک بازیکن نوجوان.

یعنی در آکادمی هم الان همین‌جوری است؟ یعنی آکادمی که دارید برای موضوعات مختلف مربیان مختلف دارید؟

صددرصد، این کورس‌هایی هم که برگزار می‌کنیم، این طرح استعدادیابی است ولی روزی سه جلسه تمرین می‌گذاریم برایشان و اگر استعدادها دسته‌بندی بشوند، خوب و بد و متوسط جدا بشوند، با هر کدام‌شان خیلی پر فشار و با کادر فنی درست و حسابی روی‌شان همین‌جوری کار می‌کنیم.

کلاً می‌بینیم دیگر نتیجه‌اش را. مثلاً همین الان یامال در شانزده هفده سالگی آمده و مدعی توپ طلا هم هست. همین. ولی همان صحبتی که کردیم باز، در فوتبال ایران شانزده هفده سالگی که هیچ، بیست و چند سالگی، این چرخه را چطور می توان از بین برد؟

ما باید ببینیم با این بچه‌ها چه کار کردند که در شانزده سالگی به این پختگی و به این اعتماد به نفس رسیده‌اند؟ چون سخت است اصلاً در لالیگا بخواهی در بارسلونا این شکلی بازی کنی، در شانزده هفده سالگی واقعاً کار سختی است. باید ببینیم از بچگی با اینها چه کار کرده‌اند که ما یک نمونه‌اش را دیدیم. واقعاً در خود کمپ تیم ملی اسپانیا یک نمونه‌اش را با چشم خودمان دیدم. ده دوازده روز هر روز می‌دیدیمش سرجی روبرتو را.

این یعنی ما برای شکستن این چرخه که استعدادهای ما جوان بشوند، راهکار این است که برویم سراغ پایه دیگر. راه دیگری می‌بینید؟

راه دیگری نیست. یا اینکه باید برویم بازیکن‌های خارجی را با خدا تومان بیاوریم، آن هم کیفیتش همینی که الان هست و می بینیم.

برگردیم به دوران کودکی خودتان. دهه شصت که با بازیکنان پرسپولیس وارد زمین می‌شدید، از همان جا علاقه به فوتبال شکل گرفت؟ یا از قبل‌تر، مثلاً در کودکی؟

از قبل‌تر، بچه که بودم، چهار دست و پا راه می‌رفتم، پدرم توپ را داد دست من. دیگر هم تا آخرش من ماندم و فوتبال.

با آن بازیکنانی که وارد زمین می‌شدید، محبوب‌ترین بازیکن چه کسی بود؟

خب من علی انصاریان را از بچگی دوست داشتم. خدا رحمتش کند. و در بین فوتبالیست‌های آن دهه، علی کریمی خوب بود، حامد کاویانپور خوب بود. همه فوتبالیست‌های آن موقع واقعاً چهره کاریزماتیک داشتند. یک چیز عجیب و غریبی بود پرسپولیس آن موقع، ولی همه خوب بودند خداییش.

خاطره جالبی از آن سال‌ها هست؟ از آن سال‌ها که بالاخره نزدیک پرسپولیس بودید در کودکی.

خاطره جالب، همان سال اولی که پرسپولیس قهرمان شد در بازی با ملوان، استقلال یک بر صفر باخت. پرسپولیس هم اینجا بابایی و ابراهیم اسدی را آورد که با سر گل زد. یکی‌ هیچ بردند و قهرمان شدیم.

بعد که وارد پرسپولیس شدید، در آن تیمی که بازی می‌کردید، بازیکن محبوب شما چه کسی بود؟

در همدوره‌های خودم؟ بچه‌ها همه خوب بودند. من آخه از بین هم‌دوره‌ای‌های خودم چه کسی را بگویم؟ همه خوب بودند.

واقعا انتخاب سخت است بین همدوره ای ها.

آره واقعا، همه خوب بودند.

پسر علی پروین بودن در فوتبال، کمک کرد یا مانع رشد شد؟

مانع رشد!

بیشتر می‌توانید توضیح بدهید؟

والا توضیحش را زیاد دوست ندارم بدهم ولی خب، در فوتبال اذیت شدم به خاطر پدرم. ولی خب، خداروشکر که این تصمیم را گرفتم ده سال پیش و فوتبال را ول کردم. ناراضی نیستم. ولی می‌توانستم بیشتر از این‌ها بازی کنم و بهتر باشم.

بعد یک مسئله‌ای هم بود دیگر. اسم فامیلی پروین باعث شد همه مقایسه کنند، محمد پروین را با فوتبال پدر مقایسه کنند. این اذیت می‌کرد، قطعاً، درست است؟

آره، فشار می‌آورد. مثلاً سالی که در استیل‌آذین ۲۵ تا گل زدم و آقای گل شده بودم، همه گفتند پسر فلانی گل زده، گفتند فلان و بیسار… در صورتی که اصلاً پدر من از استیل‌آذین زیاد سر بازی نمی‌آمد اصلاً از همان اول.

مقایسه شدن با یکی از بزرگترین بازیکنان تاریخ مملکت، خیلی فشار زیادی می‌گذارد. بی‌تعارف، حس می‌کنید مثلاً علی پروین می‌توانست برای شما پارتی‌بازی کند ولی نکرده؟ انتظاری از ایشان داشتید؟

نه، اهلش نبودند. اصلاً انتظار همچین چیزی نداشتم. تا موقعی که در پرسپولیس بود، یک بازی هم در پرسپولیس نکردم. از موقعی که رفتم، بازی کردم. یعنی هیچ وقت هم توی خانه یا مثلاً حتی به شوخی از ایشان خواستی که بازی بدهد به شما یا بگویی هوای ما را داشته باش؟

هیچی، صفر.

در رابطه با همبازی‌ها چطور؟ مثلاً سفارش می‌کردید؟

نه، دخالت نمی‌کردم.

خیلی سخت است. مثلاً همه کارهای پرسپولیس در خانه باشد و …

مثلا بعضی شب ها می نشست ارنج می نوشت، تا یواشکی نگاه می کردم دفترش را می بست. دویست تا ارنج می‌نوشت، یکی‌ درمی‌آمد. صبح ترکیب را می‌داد ناصرخان ابراهیمی که روی تخته بنویسد.

در دهه ۶۰ و ۷۰ پرسپولیس یک تیم رویایی بود و خیلی کم پیش می آمد که ببازد. وقتی می باخت، در خانه اوضاع چطور بود؟

خیلی خراب! اصلا کسی نباید به خانه می رفت. باخت را کلا دوست ندارد (علی پروین). همین الان والیبال بازی می کند و می بازد یکی دو ساعت حالش خوب نیست، چه رسد به آن موقع! ۲۴ ساعت، ۴۸ ساعت هیچکس سمتش نمی رفت.

خاطره ای از یکی از آن عصبانیت های عجیب و غریب در ذهن داری؟

نه وقتی جرات نمی کردیم سمتش برویم خاطره ای هم نیست. همه فرار می کردند این طرف و آن طرف!

فوتبال امروز پرسپولیس را قطعاً دنبال می‌کنید، دیگر؟

تک و توک می‌بینم، بله.

چطور می‌بینید وضعیت این فصل را؟

ببینید، اوضاع ثبات ندارد. یک ذره این دو تا بازی اخیرش را که دیدم، واقعاً اصلاً یک جوری بودند. بازیکن‌ها انگار با هم مچ نیستند یا حالشان خوب نیست یا یک مشکلی دارند. نمی‌دانم دقیقاً مشکلشان کجاست، ولی امیدوارم که به جایگاه اصلی‌اش برسد و مردم و هواداران را خوشحال کند.

اسماعیل کارتال چطور؟ فکر می‌کنید گزینه خوبی بود؟ می‌تواند موفق شود یا زود است برای قضاوت؟

نظری ندارم در این خصوص.

در رابطه با گاریدو چطور؟ نظری دارید؟

در مورد او هم نمی توانم نظری بدهم.

علی پروین یک جا تعریف می‌کرد که نوه‌اش طرفدار استقلال شده. خواهرزاده شما، درست است؟

بچه بود والا رضا رفت آن وری، آن هم به خاطر کری خواندنش و این چیزها که دوست دارد. ولی الان نمی‌دانم هست یا نه. زیاد اصلاً دیگر نگاه هم نمی‌کند فکر کنم. ولی بچه بود، آره، استقلالی شدید بود. حتی با امیرخان قلعه‌نویی هم چند تا اردو استقلال رفت، قطر هم رفت با تیم امیر قلعه نویی.

یک چیزی به ذهنم آمد. کلاً چه در این ده سال، چه زمان بازیگری، خیلی کم مصاحبه و خیلی کم حرف هستید.

حالا من کلاً فراری‌ام از مصاحبه و فضای مجازی. اینستاگرام هم اصلاً ندارم خودم، کلاً این‌جوری راحت‌ترم.

چون معمولاً مثلاً من مصاحبه که می‌کنم، موقع صحبت کردن مثلاً طرف مقابل به‌قدری صحبت می‌کند که من وقت دارم ۶ تا سؤال بعدی را هم توی ذهنم بچینم اما اصلا فرصت نمی دهی…

زمانی هم که بازی می‌کردم زیاد مصاحبه و این‌ها نبودم. خیلی کم پیش می‌آمد مصاحبه کنم.

اتفاقاً دیروز اینجا صحبت بود که داشتیم هماهنگ می‌کردیم که فردا محمد پروین قرار است بیاید و مصاحبه دارد…

آخرین بار هم مصاحبه با بچه های همین جا بود که داشت برق مرا می گرفت…

من هم همین را می‌خواستم بگویم. یکی از همکارها گفت بگو خاطره ای که ممکن بود در تقاطع همت و مدرس برق بگیردش را تعریف کند…

والا نمی‌دانم کجا بود. وسط اتوبان، یک کشتی‌ای چیزی پیدا کرد، پشت آن ساعت بزرگ اتوبان همت که برو بالا عکس بگیریم. بعد یک نگهبان آنجا بود، داشت خودش را می کشت که بیا پایین. بعد فهمیدیم برق سه فاز وصل است به آن. اصلاً ما زنده‌ایم بعد آن مصاحبه خدا را شکر!

آن برق سه فاز. مثل اینکه برق کل یک منطقه را تامین کرده بود!

بله دقیقا وسط آن کشتی‌ای که ما رفتیم.

شاید همان باعث شده دیگر طرف مصاحبه نروی. گویا بعد عکاسی هم فرشاد عباسی که سلام می گوییم به او آمده و گفته شانس آوردیم، اگر چیزی می شد علی آقا چه بلایی سر ما می آورد. یعنی فکر کنم بیشتر از نگرانی که آسیب به خود شما برسد، نگران برخورد بعدی‌اش بود. خدا را شکر که بخیر گذشت.

چند روز دیگر دربی است. بازی  را تماشا می‌کنید؟ می‌روید استادیوم یا نه؟

اگر برسم می‌روم، ولی تماشا که صد در صد می‌کنم.

کلاً این فصل شانس قهرمانی را کدام تیم می‌برد؟

ببینید، رقابت چهار تیم بالایی‌ها خیلی نزدیک است، ولی من که پدرم می‌گوید پرسپولیس، من هم می‌گویم پرسپولیس. ما پرسپولیسی هستیم، امیدوارم پرسپولیس قهرمان بشود، ولی تیم‌ها همه خوب هستند خداییش. هم تراکتور خوب است، هم سپاهان خوب است، فولاد خوب است، استقلال هم تیمش جان گرفته دوباره. رقابت نزدیک است ولی امیدوارم پرسپولیس قهرمان بشود.

من دیگر سوالی ندارم. خیلی خوشحال شدم از حضورتان، از این گپ و گفت. همیشه رسم داریم اینجا صحبت پایانی را واگذار می‌کنیم به مهمان برنامه. هر صحبتی هست با مردم، هواداران فوتبال و اصلاً صحبت غیر ورزشی، هر چه هست، درد دل… واگذار می‌کنیم به شما.

امیدوارم مردم مملکت ما شرایط زندگی خوبی پیدا کنند، یک خرده شرایط برایشان راحت‌تر بشود و از این وضعیت در بیایند و ان‌شاءالله همگی سلامت و سالم باشید ان‌شاءالله.

افزودن دیدگاه در خصوص این مطلب